عوارض هموفوبیا


لینک به منبع

عوارض هموفوبیا
بمناست ۱۷ ماه مه روز جهانی مقابله با هموفوبیا

جهانگیر شیرازی

 خشونت ، تبعیض و پیشداوری نسبت به انسان هایی که از جهت احساسی، عاطفی و جـــنــسـی به جنس موافق خود گرایش دارند و هـمـجـنس گـرا خوانده می شوند، نفرت از آنها و یا سکوت در برابر سرنوشت آنان در جامعه همه و همه از تجلیات هموفوبیا است …

  اخبار روز: http://www.akhbar-rooz.com
آدينه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۷ –  ۱۶ می ۲۰۰٨ 
خشونت ، تبعیض و پیشداوری نسبت به انسان هایی که از جهت احساسی، عاطفی و جــنــسـی به جنس موافق خود گرایش دارند و هـمـجـنـس گرا خوانده می شوند، نفرت از آنها و یا سکوت در برابر سرنوشت آنان در جامعه همه و همه از تجلیات هموفوبیا است که یکی از وجوه مشترک حکومت جمهوری اسلامی با مخالفانش را تشکیل می دهد. به این دلیل که هر دو تنوع و چند صدایی در میدان جـنــسـیـت را بر نمی تابند و به هـمـجـنـس گرایان بعنوان انسان های شهروند برابر حقوق نگاه نمی کنند.
سکوت و مماشات مخالفان حکومت در رابطه با سرکوب و بی حقوقی هـمـجـنـس گرایان در قانون و جامعه، عوارض منفی شدیدی بربهداشت روانی هـمـجـنـس گرایان که اقلیت قابل توجهی از افراد جامعه را تشکیل می دهند، بر جای می گذارد؛ از جمله بسیاری از آنان، بخصوص جوانان هـمـجـنـس گرا را از شناخت صحیح نسبت به احساسات و دلائل متفاوت بودن خود با اطرافیان محروم می کند و آنان را سردر گم و به تحمل فشار به آنان برای انجام کاری غیر ممکن (عوض کردن گرایش جنسی خود) مجبورمیکند.چنین تلاشهایی به سردرگمی، انزوا وکناره گیری از جامعه، عدم پیشرفت در تحصیل و زندگی و حتی خودکشی این جوانان منجر می گردد.
هتروســکـسیم که شکلی از هموفوبیا است، سیستمی از اعتقادات است که دگــرجــنـسـگـرایی را برتر از همجنس گرایی می داند و بر این باور است که انسانها همه می بایست دگـرجــنــسگرا باشند و جامعه نباید نسبت به سرنوشت انسانهای غیر دگرجــنـــسـگـرا توجهی کند.  لذا بی حقوقی هـمـجـنـس گرایان در قانون را امری عادی و اصولی می داند.
هترو سـکـسیت ها ” غرور” دگـرجــنـسـگـرا بودن خود را با نفی دیگران (هـمـجـنـس گرایان) بدست می آورند در حالی که نه هـمـجـنـس گرایی و نه دگـرجــنـســگـرایی بخودی خود نه اسباب غرورند و نه اسباب سرافکندگی. بعضی ها این و بعضی دیگر آن گرایش را دارند. انسانها متفاوتند، همین و بس. دگـرجــنـسـگـرایان بخاطر گرایش جــنـسـی خود سرکوب نمی شوند، حق برقراری پیوند مشترک با جنس مخالف را دارند، بدلیل گرایش جــنــسـی خود از محل کار و مدرسه اخراج نمی شوند، مورد آزار و لعن، نفرت، شماتت و جک های رکیک دوستان واقع نمی گردند، از خانواده طرد نمی شوند. از این لحاظ همه اینها امتیازاتی هستند که فرد دگـرجــنسگرا برای خود کسب نکرده بلکه جامعه وفرهنگ به او داده، اما به چه قیمتی؟ به قیمت نفی کامل و مطلق حقوق هـمـجـنـس گرایان.
بی توجهی به وضعیت مشقت بار و تلخ زنان و مردان هـمجنس گـرا در کشور واقعیت تاسف باری است که می بایست تغییر کند. افراد قلم بدست، گروهها و تشکلاتی که از نبود دمکراسی و مرد سالاری در کشور می نالند اما در مورد حقوق هـمـجـنـس گرایان قفل سکوت بر لب و قلم های خود زده اند، خواه ناخواه در اعماق اندیشه های خود دچار هموفوبیا هستند.
هموفوبیا شکلی از سرکوب فیزیکی و روانی است. حکومت زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیت های قومی، هـمـجـنـس گرایان، فعالان سیاسی و فرهنگی و غیره را سرکوب فیزیکی می کند. گروه ها و افراد سرکوب فیزیکی شده با سکوت خود در برابر سرکوب و بی پناهی هـمـجـنـس گرایان، آنان را سرکوب روانی می کنند. فعالان سیاسی و فرهنگی که از روشنگری در باره حقوق هـمـجـنـس گرایان می پرهیزند، خواه ناخواه تیغ سرکوب فیزیکی و روانی حکومت نسبت به هـمـجـنـس گرایان را همچنان تیز و براق نگه می دارند و با عدم روشنگری در این باره، در اذهان جامعه به سرکوب حکومتی اعتبار و وجهه می بخشند.
بسیاری از جهت دهندگان به افکار اجتماعی و دیسکورس ها و همینطور تحول خواهان، تاریخ را می دانند، با تجارب جوامع غربی در گذار از سنت به مدرنیته کم و بیش آشنایی دارند و در اعماق ذهن خود به این امر واقفند که روزی هـمـجـنـس گرایان ایران هم به حق و حقوق خود خواهند رسید اما برای نزدیکتر شدن چنین روزی قدمی بر نمی دارند و با این کار به ادامه سنت های کهنه و خرافات در عرصه جـنـسی کمک می کنند.
جامعه و فرهنگ هموفوب یک هـمـجـنـس گرای مذکر را ” مرد درست و حسابی” نمی داند، همینطور یک زن هـمـجـنـس گرا را یک “زن درست و حسابی” نمی داند. پس هر مردی که به مردی دیگر عـشــق بورزد “مرد نیست” و هر زنی که با زنی دیگر نرد عـشـق ببازد، “زن کامل و درست حسابی” نیست. مشکل اینجاست که زنان و مردان دگـرجـنـسـگـرا که از شرایط فرهنگی حاکم رنج می برند و برای تحول در شرایط له له می زنند، متاسفانه بر آموزه های گفته شده در جامعه و تلقینات حکومتی در تعاریف ” مرد و زن” تمکین می کنند و از به چالش کشیدن آن می پرهیزند و به این طریق شرمگینانه خطوط قرمز حکومتی را محترم می شمارند.
مبارزه اگر در بنیان خود بیدادستیزانه نباشد و حساسیت نسبت به ستم را در جامعه دامن نزند و تنها به قشر و گروه خودی محدود شود، ره به جایی نخواهد برد و در گرداب محفلی خواهد گندید.
هموفوبیا محصول ناآگاهی است .راستی چرا هیچ مخالف حکومتی در برابر رنج و بی حقوقی شهروندان همجنس گرای این مرز و بوم دغدغه خاطری نشان نمی دهد؟ چرا هیچ دگرجنسگرایی درباره سرکوب حکومتی نسبت به هـمـجـنـس گرایان آگاهی رسانی نمی کند؟ شاعران حساس ما، نویسندگان ما که ابعاد هستی تو در توی انسان را بیان می کنند، نقاشان ما، فیلم سازان ما، فعالان سیاسی و فرهنگی ما و….. چرا همه اینها سکوت کرده اند و در آگاهی رسانی به جامعه در باره حقوق هـمـجـنـس گرایان مسئولیت انسانی، اخلاقی و ملی برای خود قائل نمی شوند؟ تمکین به خطوط قرمز حکومتی در عرصه جــنـسی برای آن دسته از هموطنانی که نه عرش دارند و نه فرش چه سودی در بر دارد؟
شعارهای آزادی و حقوق برابر شهروندان در برابر قانون و ایران برای همه ایرانیان تحقق نمی یابند مگر آنکه این شعارها شامل حال هـمـجـنـس گرایان هم بشوند و اگرمنادیان این شعارها هم چنین اعتقادی دارند چرا از همین امروز به آگاهی رسانی در باره هـمـجـنـس گرایی نمی پردازند تا زمینه ذهنی برای پذیرش شعارهای خود را در جامعه مهیا کنند؟
عدم مخالفت علنی با هـمـجـنـس گرایان و حقوق آنان کافی نیست، باید فرهنگ اجتماعی و قوانین حکومتی در رابطه با هـمـجـنـس گرایان را علنآ به چالش کشید و در بیرون کشاندن جامعه از فرهنگ سنتی و خرافی همت کرد.
هـمـجـنـس گرایان عصاره قرنها سرکوب فیزیکی، روانی و فرهنگی را با خود یدک می کشند. بیرون آمدن از زیر چنین آواری کار چندان آسانی نیست و اینجاست که حمایت گسترده از فعالان حقوق هـمـجـنـس گرایان، روشنگری در باره هـمـجـنـس گرایی و وضعیت هـمـجـنـس گرایان در کشور به خودیابی و اعتماد به نفس بیشتر در نزد هـمـجـنـس گرایان منجر و آنان را برای گرفتن مسئولیت بیشتر در تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه آماده می کند.
هـمـجـنـس گرایی تنها در ســکـس با همجنس خلاصه نمی شود. سـکـس تنها بخش کوچکی از موضوع هـمـجـنـس گرایی است؛ جایگاه و وارزش آن همانقدر است که ســکـس در راوبط دگــرجــنـــســگـرایان دارد. بخش بیشتر رابطه دو انسان فارغ از گرایش آنها، برای پاسخ دهی به نیازهای عاطفی، روحی و روانی، رفع تنهایی درون و احساس کامل بودن، پیوند نزدیک با دیگری و احساس امنیت است. عده ای پا را فراتر نهاده هـمـجـنـس گرایی را تهدیدی بر علیه اخلاق اجتماعی و کانون خانواده می دانند. میتوان پرسید که چنین اصول اخلاقی چگونه اصولی هستند که اعتبار و ماندگاری خود را از سرکوب بخشی از انسانهای جامعه بدست می آورد؟ همینطور پابرجایی کانون خانواده قبل از هر چیز به رفتار و باور خود زوج بستگی دارد نه به درجه آزادی دیگرانی که دستی در قضیه ندارند. می توان پرسید امروز که هـمـجـنـس گرایان هیچگونه آزادی در کشور ندارند چرا این همه خانواده ها از هم می پاشند؟ هـمجنـس گرایی در همه ادوار تاریخی و در همه جوامع بوده، هست و خواهد بود. همه سرکوبها، همه اعدامها، همه تبلیغات منفی و همه مشوق هایی که برای رواج دگـرجــنـســگـرایی ارائه شده اند، هیچکدام نتوانسته اند هـمـجـنـس گرایی را در هیچ جامعه ای از بین ببرند. عاقلانه تر و منطقی تر آن است که جامعه با هـمـجـنـس گرایی و هـمـجـنـس گرایان آشنا شود، با آنان کنار بیاید و حقوقشان را برسمیت بشناسد. . جالب آنکه درصد هـمـجـنـس گرایی ( بین 5 تا 10 درصد افراد هر جامعه) هم ثابت باقی مانده است و این بدان دلیل است که پدیده ی هـمـجـنـس گرایی از همان مکانیسم هایی پیروی می کند که پدیده ی دگـرجــنــسـگـرایی و قوانین طبیعی بر قوانین، کدها و نُرم های مذهبی- اجتماعی برتری دارند.
همه داده ها دال بر آن دارند که غلظت هموفوبیا در جامعه ایران بشدت ده سال پیش نیست و این نتیجه فعالیت ها و تلاش های آگاهی رسانی و روشنگری خود هـمـجـنـس گرایان است که موثر واقع شده است. هر چند که بنا به شرایط حاکم هـمـجـنـس گرایان از داشتن تشکلی رسمی و علنی در کشور محرومند اما همه داده ها نشان از آن دارند که هـمـجـنـس گرایان در عمل حضور فعال دارند و فعالیت های آنان از خصلت جنبشی برخوردار است؛ به این شکل که از سلسله مراتب خاصی پیروی نمی کند، حالت افقی دارد، فعالیت ها داوطلبانه است ، تجارب مشترکی فعالان و بدنه آن را بهم پیوند می زند و روابط حاکم بر آن بشکل شبکه ای است که در نتیجه از ضربه پذیری آن می کاهد. این جنبش فعلآ در حال گردآوری نیرو است و در نتیجه از مقابله مستقیم با حکومت می پرهیزد اما بدون شک در آینده دایره فعالیت آن گسترش خواهد داد و نقش موثر و فعالتری در اصلاح و تحول فرهنگی جامعه بعهده خواهد گرفت.
غلیظ ترین شکل هموفوبیا نزد کسانی دیده می شود که از مطالعه نوشته ها و اطلاعات مربوط به هـمـجـنـس گرایی دوری می گزینند و همچنان استدلالهای کهنه خود که بارها جواب داده شده اند را تکرار می کنند.
نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که رابطه مذهب با فرهنگ و جامعه یک طرفه نیست بلکه دو طرفه است. به عبارتی، به نسبتی که مذهب بر فرهنگ و جامعه تاثیر می گذارد، به همان نسبت هم از آن تاثیر می گیرد. پس برای اصلاح مذهبی هم که شده، فرهنگ سازان، مبارزان و همه قلم بدستان ما باید به بهبود گفتمانها در عرصه ی جــنـســی در جامعه همت گمارند. نکته دیگر این است که دلایل مذهبی برای رد هـمـجنس گرایی صرفآ دلائلی مذهبی اند و ما ایرانیان در این سه دهه ی اخیر تاثیرات مخرب و تلخ دخالت مذهب در قوانین و حکومت را چشیده و برای عرفی شدن قوانین و حکومت مبارزه می کنیم. بنا براین، روشنگری در اهمیت لغو قوانین ناشی شده از هموفوبیای مذهبی بخشی از وظایف همه کسانی است که برای جـدایــی دیـن از حکومت مبارزه می کنند، می باشد. خردمندی در همه عرصه ها از جمله در عرصه جـنسـیت نیاز امروز جامعه ماست. برای رفع بختک خرافات مذهبی و سنت های دوران گذشته بر این آب و خاک و مردمانش، نباید ظرف حقوق بشر و برابری حقوق شهروندان را آنقدر کوچک گرفت که شامل حال هـمـجـنـسگرایان نشود.
مبارزه با هموفوبیا و دفاع قاطع از حقوق هـمـجـنـس گرایان را نباید به فرداها محول کرد. هـمـجـنـس گرایان کشور به اندازه کافی رنج، درد، محرومیت و ستم کشیده اند. هموفوبیا را در درون خود و در جامعه بشناسیم و به لب و قلم های خود اجازه دهیم که بر علیه آن نهیب زنند.

17 ماه مه ( 28 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. باشد که همه قلم بدستان و دیگر فعالان فرهنگی و اجتماعی ما به مسئولیت اخلاقی و انسانی خود عمل کرده و به روشنگری در باره هـمـجـنـس گرایی و اهمیت مقابله با هموفوبیا همت گمارند.

منبع:وبلاگ پسر 

Leave a comment